«یشواردان ریچارد» (آمیتاباچان) زندگی ثروتمندانه ای همراه همسرش و دو پسرش «راهول» (شاهرخ خان) و «روهان» (هریتیک روشن) دارد. راهول پسرخوانده ی این خانواده است، اما آنها همچون پسر خودشان با او رفتار می کنند. آنها به دنبال یک عروس مناسب برای پسر بزرگشان، راهول هستند، و دختری جوان بنام «ناینا» را برای او پیدا می کنند. اما راهول با وجود مخالفت خانواده اش، عاشق دختر دیگری شده است و ...
ساتیاپرم، پسری از طبقه متوسط در احمدآباد درگیر عشقی یک طرفه با کاتا می شود و با جدایی او از تاپان کنار می آید. در طول این سفر، آنها زندگی یکدیگر را کشف می کنند و در انجام آنچه در نیمه راه مانده است، مکمل یکدیگر هستند.
در سال 1983، هنگامی که هند هنوز مستعمره ی بریتانیا بود، حاکم نظامی منطقه «سروان راسل»، شرط می گذارد که اگر اهالی دهکده ی «چامپانر» بتوانند مردانش را در بازی کریکت شکست دهند، کل ایالت را برای مدت سه سال از پرداخت مالیات معاف خواهد کرد.
وقتی یک عاشقانه دبیرستانی با قرنطینه های کووید به پایان می رسد، یک معلم جدید از موسیقی استفاده می کند تا روحیه آنها را تقویت کند و عشق آنها را زنده نگه دارد، حتی در تاریک ترین زمان ها.
داستان فیلم در خصوص دانش آموزی است که از اختلالات مختلفی رنج میبرد و اضطراب احتماعی دارد. این فیلم سفر این دانش آموز را در کشف و پذیرش خود، پس از اتفاقاتی که برای او رخ میدهد، به پردهی تصویر میکشد. یکی از همکلاسیهای هنسن…
راغاوا در لکنوو به همراه پسرش آرجون زندگی می کند و سر آشپز در واحد پذیرایی براهمین است. او وجودی مسالمت آمیز دارد و بهترین ها را برای پسرش می خواهد. به نظر می رسد همه چیز خوب پیش می رود ، تا زمانی که اسکلت هایی از گنجه او بیرون می آیند و او مجبور می شود آواتار اصلی خود را بگیرد.