رهبر بیرحم یک تیم عملیات سیاه خارج از کشور که به روح انسانخوار" ملقب است، یک ماموریت خطرناک را در شهری مملو از جاسوسان انجام میدهد."

علیرغم مرگ جیگساو و برای نجات جان دو تن از همکارانش، ستوان ریگ مجبور می شود در یک بازی جدید شرکت کند که قول می دهد او را تا حد امکان آزمایش کند.

یک پلیس سابق در حفاظت از شاهدان خودخواسته در مکزیک زمانی که یک ویدیوی دعوای شاگردش در فضای مجازی پخش می شود، هدف قرار می گیرد.

پس از تسویه حساب با روسها در قسمت اول فیلم، حالا که ویک به زندگی عادی خود بازگشته، سروکله سانتینو د آنتونیو، برادر سردسته مافیای ایتالیا از راه میرسد و وی از ویک به علت داشتن نشان تعهد میخواهد که دِینش را ادا کند و از ویک میخواهد خواهرش که سردسته مافیا است را به قتل برساند. ویک امتناع میکند و سانتینو در واکنشی عجولانه خانه ویک را به آتش میکشد. حال غول درونی ویک بیدار شده و او ابتدا به دنبال ادای دین (که در دنیای آدمکشها یک رسم میباشد) نسبت به سانتینو و سپس انتقام از وی است و…

مایکل خانواده اجدادی خود را در کوچی هدایت می کند و ترس و احترام را در گذشته خود برانگیخته است. وقتی چند نفر از اعضای جوانتر خانواده قدرت او را بر زندگیشان بسیار آزاردهنده میبینند، دست در دست دشمنان میگذارند تا او را سرکوب کنند.

چیساتو و ماهیرو به دلیل نقض قوانین سازمان از انجام وظایف منع شدند. آنها که برای تامین مخارج زندگی خود به پول نیاز داشتند، روزهای خود را به عنوان کارگر پاره وقت از سر گرفتند. ناگهان دو قاتل دیگر به دنبال آنها هستند.

وقتی تغییر عقیده یک قاتل خوب آموزش دیده را وادار می کند تا استعفای خود را به کارفرمایانش ارائه کند، هیچ سودی از آن حاصل نمی شود.

هنگامی که یک بازپرس خصوصی مشهور به قتل می رسد، سرپرست او پرونده را بر عهده می گیرد. همانطور که تحقیقات او آشکار می شود، او مجبور می شود با قاتل خود یک اتحاد خطرناک ایجاد کند تا اسرار وحشتناک شهر را کشف کند و عدالت را در برابر آن اجرا کند...

پدری که میخواد خود را از دید پسر خود دور نگه دارد و سعی در این دارد که یک قاتل حرفه ای را به عدالت بسپارد در طول داستان او سعی میکند که از جان پسر خود محافظت کند و …

مدیسون از رویاهای تکان دهنده از قتل های وحشتناک فلج می شود و عذاب او بعد از مدتی بدتر می شود زیرا او متوجه می شود که این رویاها در واقع واقعیت های وحشتناکی هستند.

وقتی اندی متوجه میشود که در «فهرست شیطون» بابانوئل قرار دارد، گروهی از بچههای «لیست شیطون» را گرد هم میآورد تا هدایایی را که فکر میکنند شایسته آنها هستند، دریافت کند.

یک رهبر باند سعی می کند به قولی که به دوست در حال مرگش داده بود عمل کند و با دیگر گروه های تبهکار مبارزه کند.

یک افسر اداره پلیس نیویورک در یک ماموریت کشته می شود و پسرش، به پلیس می پیوندد که در آنجا با دستیار سابق پدرش و یک گروه پلس سرکش همراه می شود.

یک بازیکن حرفه ای بادوک برای انتقام از مرگ برادرش به صحنه قمار زیرزمینی محلی خود نفوذ می کند…

چونگ سونگ بونگ افسر واحد جرایم منطقه ای است که سال ها در خط مقدم کار می کرد. سرپرست او، یاو کونگ-نگو، به او احترام می گذارد و موفق می شود به او نزدیک شود. با این حال، سرنوشت آنها را در برابر یکدیگر قرار می دهد…